مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

شيرين كاري هاي مهبد جون

گل پسرم اين روزها خيلي شيرين تر و شيطون تر از قبل شدي ، هر روز با دلبري هايي كه ميكني خودت رو بيشتر توي دلها جا ميكني . الان ديگه بصورت حرفه اي چهار دست و پا ميري و مخصوصا ً اگه چيزي مثل سوئيچ ماشين ، دسته كليد ، اتو ، كنترل تلويزيون و چيزهايي كه توجهت رو خيلي جلب ميكنه جلوي تو بزاريم سرعتت به 2 برابر افزايش پيدا ميكنه ! مامان قربون چشمات وقتي از سركار برميگردم مي پري تو بغلم و كلي بوسم ميكني / جديداً ياد گرفتي كه بوس پرت كني البته نه با دست فقط لباتو به حالت بوسيدن باز ميكني و ميبندي و صداي بوس در مياري / اسم درستش نميدونم چيه ولي سق ميزني ! يعني زبونت رو ميبري توي سقف دهانت و صداي تق تق در مياري و همزمان قر ميدي / دستت رو ياد گرفتي به حا...
26 بهمن 1390

وقتی مهبد وبلاگ نویس باشه....

الان گل پسر تو بغلم نشسته و داره سعی میکنه که دستای قشنگشو به صفحه کلید برسونه قراره که خودش برای اولین بار وبلاگ بنویسه ... مهبد جان این تو و این صفحه کلید . هر چی دل تنگت میخواهد بنویس ..... / ؟ "وو.نکمشظگک///فرکشقشظيّ مهبد جان فقط همین !!!! ...
25 بهمن 1390

ولنتاين مبارك

امروز روز عشق است ، روز عشق ورزيدن و عشق هديه دادن . و من قصد دارم در همين جا اين روز رو به عزيزانم تبريك بگويم . مهدي عزيزم ، شايد غرور و يا شايد دل مشغولي هاي روزمره ... اجازه نميدهد هر روز بگويم دوستت دارم ، اما امروز روز عشق است . بهترين بهانه براي يادآوري اينكه بي تو نمي توانم زنده بمانم، روز عشق بر تو مبارك بهانه زندگي ام . مهبد نازنينم ، اي زيباترين ترانه هستي ، نگاهت را قاب ميگيرم ، در پس آن لبخند شيرينت كه به من شور و نشاط و زندگي مي بخشد. روز عشق بر تو مبارك نازنينم . پدر و مادر مهربان و فداكارم ، اي سركده ي همه ي خوبيهاي دنيا ، شما به من درس زندگي آموختيد ، آموختيد كه چگونه گل را شاد كنم ، عشق را بفهمم و دشت د...
25 بهمن 1390

بابا چه عنواني ؟

از ساعت هشت و پانزده دقيقه صبح تا خود همين لحظه كه در خدمت شما هستم مشغول تايپ شيرين كاري هاي گل پسري بودم كه به خاطر زدن يه دكمه اشتباه همش پاك شد . و اين اعصاب منه !!! و چون فعلا ً وقت ندارم مجبورم برم و مجددا ً نوشتن اين مطالب رو به يه وقت بهتري موكول كنم . .... فقط  گل پسري خيلي دوست دارم . ...
23 بهمن 1390

شازده كوچولوي من چه بلا شده !

سلام شازده كوچولوي من . الهي مامان دورت بگرده با اون صورت ماهت با دو چشمون سياهت . اين روزا خيلي بلا شدي . فقط يه نفرو دست به سينه ميخواي كه باهات بازي كنه و تو غش غش بخندي . ديشب براي اولين بار چهار دست و پا رو بصورت آماتور شروع كردي و ديگه عقب عقب نمي ري . 2 قدم ميري جلو بعد يه كم تلاش براي قدم بعدي و بعد بصورت دراز كش خستگي و دوباره و دوباره .... يه حركت جالب توجه ديگه اينكه شازده پسر براي اولين بار بخاطر دست يافتن به كنترل TV دستاي كوچولوشو گرفت به مبل و به تنهايي بلند شد سرپا . الهي من فداي استقامتت بشم ، وقتي كنترل برداشتي ديگه تعادلت بهم خورد و افتادي . خلاصه اينكه كلي با كنترل بازي كردي و محكم كوبيديش تو سر خودت ، طوري كه پيشوني ...
11 بهمن 1390

آقا مهبد چه كار ميكنه ؟

گل پسرم صبح که از خواب بیدار میشه اول کتاب میخونه... شعار با حیوانات مهربان باشید را رعایت میکنه و كلي با مرغ ميناي پسر خالش( مهرزاد )بازي ميكنه  ...  بعدش هم براي سرگرمي با بابا مهدي و بابا بهمن ورق بازي ميكنه ... بعدش يه خورده لم ميده و استراحت ميكنه ... بعد هم براي گردش به قول خودش ميره دد و پروانه ميشه ... و بعد از يك روز پر كار و پر هيجان به يه حموم گرم ميره و در نهايت مامان مهديه دلش ميخواد همچين پسر تميز و عزيز رو بخوره .... گل پسرم هميشه دوستت دارم ..... ...
8 بهمن 1390
1